مسلمان شدن جارد: مهم ترین عامل تحقیق من در مورد دین اسلام تبلیغات سوء شبکه FOX بود که مسلمانان همیشه در حال کشتن و آسیب زدن به دیگر مردم می باشند.
جارد داستان مسلمان شدن خود را این گونه بیان می کند: |
|
جارد داستان مسلمان شدن خود را این گونه بیان می کند: من حدود 1 سال پیش بود که مسلمان شدم. دین پیشین من مسیحیت بود، هرچند که چیز زیادی در مورد مسیحیت نمی دانستم و آن را به صورت ارثی پذیرفته بودم. در مورد دین اسلام هم بیشتر از طریق رسانه هایی تلویزیونی نظیر CNN وFOX که بیشتر اسلام و رفتار مسلمانان را مورد تمسخر و نفرت قرار می داد ،اطلاعات خود را دریافت می کردم. تنها عاملی که باعث شد من در مورد دین اسلام تحقیق کنم این بود که شبکه FOX مدام میگفت که مسلمانان همیشه در حال کشتن و آسیب زدن به دیگر مردم می باشند. بنابراین سعی کردم تا در مورد این دین تحقیق کنم. در طی این دوره از طریق آشنا شدن با یک جوان مسلمان وگرفتن یک نسخه از کتاب مسلمانان با قرآن آشنا شدم و شروع به خواندن آن کردم و در حین خواندن قرآن به مطالبی بر می خوردم که بسیار جالب و قابل تفکر بود. بعد از آن سعی کردم وارد مسجد مسلمانان شوم و در نهایت در روز جمعه بود که وارد مسجد شدم. همه جا پر از مردم بود و محبت و صمیمیت عجیبی در بین آن ها بود و با اینکه من مسلمان نبودم، رفتار آن ها با من به گونه ای بود که هیچ گونه احساس ترس و دلهره ای نداشتم و حتی در بین آن ها آرامش خاصی احساس می کردم.. از این روی کنجکاو شده بودم که این مردم چه اعتقادی دارند و چه کسی را پرستش می کنند؟ با وارد شدن در بین آن ها و گوش دادن به سخنان و حرف های آن ها به این باور رسیدم که تمام تبلیغات رسانه ها علیه مسلمانان دروغ بوده و آن ها اهل هیچ گونه خشونت و درگیری نیستند!!! بلکه انسان های بسیار آرام و با تقوایی هستند. من با آن ها صحبت کردم، به حرف های آن ها گوش دادم و فهمیدم که صحبت های آن ها، دلایل آنها و اعتقادت آن ها قانع کننده و منطقی است و همان جا بود که من تصمیم گرفتم شیوه زندگی ام را تغییر بدهم. مهم ترین چیزی که من را تشویق به مسلمانان شدن کرد، صداقت مسلمانان و راستگویی در تبلیغ دین آن ها بود و دیگر اینکه دراسلام برعکس مسیحیت که سوال پرسیدن در مورد مسیح وخداوند قدغن محسوب می شود، دین اسلام مردم را به تفکر و اندیشه در مورد پیامبران، جهان و پدیده های طبیعی دعوت می کند.. بعد از مسلمان شدنم با واکنش های شدیدی از طرف خانواده ام و به خصوص مادرم مواجه شدم، چرا که آن ها دید خوبی نسبت به مسلمانان نداشتند. ولی برادرم همیشه از من حمایت می کرد و با این وجود من مادر و خانواده ام را دوست داشتم.از آنجایی که مطمئن بودم که راه و مسیر درستی را برای زندگی ام آغاز کرده ام دیگر به حرف ها و صحبت های مردم اهمیتی نمی دادم . در پایان از خداوند که به من توفیق داد تا در این سن مسیر درست را برای زندگی پیدا کنم بسیار سپاسگزارم و امیدوارم که هر چه زودتر خانواده ام به این دین گرایش یابند. لینک خبر: |
|
توليدي دبيرخانه |
نظرات شما عزیزان:
.: Weblog Themes By Pichak :.